دلنوشته ها و خاطرات - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



دلنوشته ها و خاطرات - پندار نیک

درباره نویسنده
دلنوشته ها و خاطرات - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
دلنوشته ها و خاطرات - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :274437
بازدید امروز : 30
 RSS 

به نام یزدان پاک
امروز عصر همراه یکی از دوستان رفتیم برای شنا.می پرسید کجا؟ معلومه یکی از ناب ترین مکان های دنیا-خلیج تا ابد فارس-جای شما دوستان خالی،خیلی خوش گذشت،به خصوص که من بعد از حدود یک سال دوباره فرصت شنا در خلیج فارس رو پیدا کرده بودم.دوباره همون صفای همیشگی رو داشت.
امروز همه چیز قشنگ تر بود،ساحل،صخره ها،دریای آرام.ما هم تا تونستیم لذت بردیم،از شنا کردن گرفته تا ماسه کشیدن روی بدن ، تماشای ماهی ها و غروب رویایی خلیج و...
خلیج فارس
واقعا نو شدن رو حس کردم. زیبایی را لمس می کردم. وقتی که رو به آسمون زیبا و نیلی روی آب غوطه ور شدم احساس افتخار کردم.خیلی منظره ی جالبی بود "یک تکه از این خاک عزیز که میان آسمان و خلیج نیلگون این سرزمین آرام گرفته است".
"همه ی ایران را می بوسم"



نویسنده : میثم » ساعت 9:42 عصر روز جمعه 89 فروردین 6


به نام یزدان پاک
در حالی که فقط چند ساعت به تحویل سال باقی مانده، فرا رسیدن نوروز 1389 خورشیدی را به تمام هموطنان عزیزم تبریک  می گویم و عرض سلامی دارم به گرمی آفتاب.
شعاع های نور در اولین سپیده ی سال نشانی است از غلبه ی آفتاب بر تاریکی آخرین شب سرد زمستانی. آفتاب بهار پیام آور طراوت،سرسبزی و نو شدن طبیعت است.
خورشید بر تمام عالمیان می تابد و خداوند سایه ی رحمتش را وسعت می بخشد و انسان این اشرف مخلوقات که از سختی ها و تاریکی ها رهایی یافته،پای به عرصه ی امتحانی دیگر می گذارد. امتحان روز عافیت که امتحانی سخت تر از امتحان روز مصیبت است.
هنگام جوانی طبیعت فرا رسیده و نسیم بهاری دمیده شده،غبار از ذهن های فرتوت زدوده شده و فکر نیز جوان می شود.تنها اندیشه ای که در مسیر نسیم بهاری قرار نمی گیرد،سبز نمیشود،طراوت نمی یابد، جوانه نمی زند و گسترش نمی یابد.
امتحان بهار،امتحان جوانه زدن و دوباره یافتن خویش است.امتحان هویدا کردن گوهر درون.پس در این راه باید بسیار حریص باشیم و یادمان باشد که بازخواست روز جزا از حریص نبودن ما خواهد بود.بازخواست از این که چرا در یافتن گوهرها به قدر کافی حریص نبودیم و به قدرت،ثروت و شهرت دنیوی اکتفا کرده و ارزش والای انسانی را تنزل داده و از صراط کمال به بیراهه ی ضلال منحرف شدیم.
پس بیایید در سال نو در کسب معرفت حریص تر باشیم و باور کنیم که سال آینده در قیاس با سالهای گذشته بهترین سال عمر ماست و باید بهترین نمایش از توانمندیهای خود را در این سال ارائه دهیم.
نوروز
در خاتمه از شما همراه گرامی می خواهم کمی بیشتر شکرگذار نعمت ها باشید-نعمت در کنار هم بودن-من هر دو نوروز گذشته را به دلیل شرایط کاری در کنار خانواده ام نبودم و امسال بسیار خوشحالم که هفته ی اول تعطیلات را در کنار خانواده ی عزیزم هستم.
از همین جا به تمام همکارانم و همچنین به همه ی تلاشگران این خاک مقدس که لحظه ی تحویل سال را دور از عزیزانشان هستند(و دلتنگشان) درود بیکران می فرستم.
"همه ی ایران را می بوسم"

دانلود ترانه ی "بهار بهار" با صدای شادروان ناصر عبداللهی



نویسنده : میثم » ساعت 4:0 عصر روز شنبه 88 اسفند 29


به نام یزدان پاک
فرصتی تازه دست داد تا بار دیگر قلم در دست گرفته و بنویسم.
بعد از روز
فارغ التحصیلی ام
که یکی از روزهای برجسته ی امسال من بود  خدای بزرگ امروز موفقیتی دیگر در مسیر ارتقای شغلی نصیبم کرد. هرچند گذر از این مرحله هم خالی از اضطراب و دردسر نبود ولی وقتی به گذشته نگاه می کنم به روشنی می بینم که شایسته ی این همه رحمت خداوند نبوده ام و از این که نتوانم در مسیر شکرگزاری از لطف ها ی الهی قدم بردارم واقعا می ترسم.
احساس خیلی خوبی دارم و دعای "حول حالنا الی احسن الحال" برایم اجابت شده. بیش ازاین نوشتن برایم مقدورنیست فقط یک توصیه به عنوان برادر کو چکتر به شما خواننده ی عزیز دارم:
"خداوند قادر نامحدود است,نعمت ها و موهبت هایش بیکران و رحمتش بی پایان,منابع این جهان به اندازه ای هست که همه از آن بهره مند شوند,بیایید به خود و دیگران سخت نگیریم"
دوستدار شما میثم
sajdeh

دانلود ترانه صدایم کن علیرضا عصار


کس نمیداند ز من جز اندکی              وز هزاران جرم و بدفعلی یکی
من همی آن دانم و ستار من                   جرم ها و زشتی کردار من
هر چه کردم جمله ناکرده گرفت              طاعت ناورده آورده گرفت
نام من در نامه پاکان نوشت                  دوزخی بودم ببخشیدم بهشت
عفو کرد آن جملگی جرم و گناه             شد سفید آن نامه و روی سیاه
آه کردم چون رسن شد آه من                گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم          شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم نگون                در دو عالم هم نمی‌گنجم کنون
آفرین ها بر تو بادا ای خدا                   ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من گردد زبان                شکر های تو نیاید در بیان
تو در جان منی من غم ندارم                  تو ایمان منی من کم ندارم
اگر درمان تویی دردم فزون باد      وگر عشقی تو سهم من جنون باد
تویی تنها تویی تو علت من تو                    تو بخشاینده بی منت من
صدایم کم صدای تو ترانه است           کلامت آیه هایی عاشقانه است
تو را من سجده سجده می‌پرستم         که سر بر خاک بر زانو نشستم



نویسنده : میثم » ساعت 10:25 عصر روز شنبه 88 اسفند 22


مناجات
خداوندا اگر باید هنوزم                   به راه وصل تو عمری بسوزم
ز مژگان سوزن و با تاری از عشق      به پیکر جامه عشق تو دوزم
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان  
خداوندا به پاکان تو سوگند               اگر که بگسلی بند من از بند
ز خاک من دمد گل های لاله            به هر برگش زند نام تو لبخند
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان
دل دیوانه را دیوانه تر کن                    مرا از عالم تن بی خبر کن
من از این پیکر خاکی گذشتم            وجودم را ز نورت پر شرر کن
خداوندا اگر باید هنوزم                که باشد سایه شب ها به روزم
اگر باید چراغی از حقیقت                    به راه ظلمت دل برافروزم
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان
خداوندا من و این شام هجران            دلی دارم از این قالب گریزان
تو را خواهم تو را ای پاک مطلق       که تا در ذات تو حل گردم آسان
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان

دانلود ترانه مناجات

شعر از هما میرافشار



نویسنده : میثم » ساعت 8:50 عصر روز پنج شنبه 88 اسفند 13


به نام یزدان پاک

چند ساعت پیش وارد سایت دانشگاه شدم و متوجه شدم که نمره ی آخرین درسم در دوره ی لیسانس که درس پروژه بود اعلام شده, اتفاقا این نمره 20 بود مثل خودم که همیشه کارم بیست بیسته!
تحصیل من در سه سال اخیر یک مقدار متفاوت از عموم دانشجویان بود چون من مشغله های دیگری جز تحصیل هم داشتم. این که دو یا چند کار را همزمان انجام بدهیم شیرینیها و سختی های خاص خود را دارد ولی حال که این هدف رو به یاری خدا به سرانجام رساندم واقعا احساس آرامش می کنم.
در طی این سه سال زمان هایی بود که فشار روحی را متحمل می شدم ولی اغلب سعی داشتم سکوت کنم و کسی را- جز نزدیکان- از مسائلم مطلع نکنم.

حقیقت این است که در دوران تحصیلم بخش اعظمی از دشواری ها  و سختی ها  را خانواده ام بر دوش داشت و من همواره مورد حمایتشان بودم.
در این جا صادقانه از زحمات بی دریغ مادر عزیزم که صبورانه در کنارم بود تشکر می کنم, حضور ایشان همواره یک عامل انگیزشی قوی برای برداشتن قدم های بعدی ام بوده و هست. -ایشان خود نیز از فردا ادامه ی تحصیلات را آغاز خواهند کرد-. از پدر بزر گوارم نیز که در زمان های حضور نداشتنم زحماتم به گردن ایشان بود, قدردانی می کنم.
من دوستان بسیار خوبی هم در این دوران داشتم که در موارد زیادی به یاریم آمدند که از آنها نیز سپاسگزاری می کنم.
در خاتمه از درگاه باریتعالی برای تمام کسانی دلسوزانه برای سازندگی این خاک مقدس تلاش میکنند, بصیرت و آگاهی- بازوانی توانا و شکیبایی در پیشبرد کارها را مسئلت دارم.

در پناه حق



نویسنده : میثم » ساعت 11:21 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 13


به نام یزدان پاک

در پست مربوط به سه نگاه به زندگی افراد کم بضاعت عرض کردم که به نظر من باید نگاه سومی هم نسبت به زندگی افراد کم بضاعت داشته باشیم و آن نگاه به این صورت بود که با مشاهده ی داشته های خود و نداشته های آن افراد سعی بر این کنیم که به جای آن افراد نیز در جامعه اثرگذار باشیم. این که چطور به این نگاه سوم رسیدم ماجرای جالبی دارد که در ادامه آن را شرح می دهم.

کفش کهنه

ادامه مطلب...


نویسنده : میثم » ساعت 12:0 صبح روز شنبه 88 آبان 9


 به نام یزدان پاک

گاهی اوقات مناظری را به چشم می بینیم و با همان نگاه کوتاه از آنها عبور می کنیم, پیرمردی را می بینیم که ساعت1 بامداد روبروی بیمارستان در حال درست کردن بلال است, مردی تنها را با تمام دارایی اش روی یک قالیچه در حاشیه ی خیابان می بینیم, دختربچه ای سر چهارراه با گلهایی در بغل در انتظار پایین آمدن شیشه ی ماشین ها و فروختن گلهایش و پسرکی که روی پل هوایی فال حافظ می فروشد, همه ی این ها لحظاتی کوتاه را از ذهن ما می گذرانند ولی در حقیقت هر یک از آنها یک زندگی فراموش شده است که جای تامل دارد.
آنچه در این نوشته می خواهم بگویم نگاه هایی است که می توانیم به مسئله ی افراد کم بضاعت داشته باشیم.
نگاه اول این است که اصلا ریشه این قضیه از کجاست ؟ بسیاری از آن افراد کم بضاعت در وضعی که برایشان پیش آمده کمترین نقشی ندارند به عنوان مثال کدام آدم منصفی قبول می کند کودکی که در خیابانها تکدی گری می کند خودش مقصر است و اجتماع کوچکترین مسئولیتی ندارد. البته اغلب مشاهده می کنیم برخی اقشار در جامعه یکدیگر را متهم به ایجاد این ناهنجاری می کنند اما اگر کمی واقع بین باشیم درمی یابیم که تصمیم گیری ها در مورد امور اجتماعی و اقتصادی توسط یک اقلیت خاص صورت میگیرند و اگر معضلاتی هست , این معضلات گواه بر عدم درایت همان اقلیت تصمیم گیرنده است و عامه ی جامعه از افراد بی بضاعت  گرفته تا سرمایه داران و از روستائیان ساده دل گرفته تا فرهیختگان را باید مبرا دانست.
نگاه دوم نوع مواجهه ی ما با این افراد است , حس نوع دوستی که خوشبختانه هنوز هم در میان ایرانی ها موج می زند باعث می شود تا هریک از ما از هر طریقی که می توانیم به کمک آنها بشتابیم شاید وضع وخیم مالی آنها یادآور دورانی از زندگی خود ما باشد.سوالی هست که در جامعه ی فعلی اکثر افراد به سختی قادر به تامین مخارج زندگی خود هستند چگونه می توانند به دیگری هم کمک کنند؟ به نظر بنده هیچ وقت نباید از حداقل ها غافل شویم , کمترین کار ممکن نوع رفتار ما با آنهاست, می توانیم طوری رفتار کنیم که پایین بودن مرتبه ی اقتصادی این افراد منجر به پایین آمدن مرتبه ی اجتماعی و کرامت انسانی آنها نشود.
نگاه سوم پیامی است که باید برای زندگی خودمان دریافت کنیم! آیا داشته های ما و نداشته های دیگران هیچ نهیبی به ما نمی زند؟ آیا در محل کار یا سر کلاس درس افراد باهوشی را نمی بینیم که اگر جایگاه ما را داشتند خیلی مفیدتر از ما بودند؟ آیا همین قدر که هستیم و همین کاری که میکنیم کافی است ؟ و بالاخره آیا نباید نه فقط به اندازه ی خودمان بلکه به اندازه ی آنها هم باشیم؟
اگر مجالی باشد در آینده باز هم در مورد این نگاه سوم خواهم گفت البته با الهام از نظرات گرم شما.

در پناه حق



نویسنده : میثم » ساعت 4:1 صبح روز دوشنبه 88 مهر 20

<      1   2   3      >
داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ