میثم - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



میثم - پندار نیک

درباره نویسنده
میثم - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
میثم - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :274847
بازدید امروز : 22
 RSS 

سحرگاه نوزدهم رمضان فرا رسیده... دیده بگشا
امام علی

دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا

دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستی فزا

دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسن القضا
دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان، علی

بحر مروارید غم، گنجور مردستان، علی

دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه

کبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه

تیر و ترکش، خون و آتش،
خشم سرکش، بیم چاه
دیده بگشا بر ستم؛ بر این فریبستان، علی

شمع شب‌های دژم، ماه غریبستان، علی

دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی

سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی

زآ گهی مان جهل ماند
و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی

تیره شد از بیش و کم آیینه ی هستان، علی

دانلود ترانه ی "ماه غریبستان" با صدای محمد اصفهانی



نویسنده : میثم » ساعت 3:40 صبح روز دوشنبه 89 شهریور 8


امروز می خوام براتون یک ماجرای واقعی رو تعریف کنم، ماجرایی که یک دوست همکار برایم تعریف کرد و فکر می کنم برای شما هم جالب باشد...رضا یکی از دوستان خوب من هست که سه سال پیش با او آشنا شدم،ماجرا به او مربوط می شود.
رضا برایم تعریف کرد قبل از این که در شرکت فعلی(که با هم همکار هستیم) استخدام شود، در یک شرکت خصوصی مشغول به کار بوده و در آنجا اتفاق مهمی برایش رخ داده.
شرح حکایت از زبان رضا
:
می خواستم یک قطعه ی الکترونیکی رو تست کنم ولی مرتکب یک اشتباه شدم، فراموش کردم در مسیر قطعه تضعیف کننده را قرار بدم و به همین علت قطعه سوخت. رفتم و رو راست با رئیسم جریان را در میان گذاشتم، او هم برخورد خوبی داشت و گفت ایرادی ندارد، ناراحت نباش.
فقط به فاصله ی چند روز از آن اتفاق، هنگام تست یک سنسور باز هم همان اشتباه را تکرار کردم و سنسور سوخت. احساس بدی بهم دست داد، حس می کردم دیگه هیچ کاری را نمی شود به من واگذار کرد.
از آن سنسور 2 عدد دیگر در قفسه ی قطعات موجود بود،چند بار وسوسه شدم یکی از آنها را جایگزین سنسور سوخته کنم ولی در نهایت این کار رو نکردم.
تصمیم گرفتم با هزینه ی شخصی خودم سنسور را تهیه کنم به همین دلیل مساله را به طور خصوصی با مسئول خرید شرکت در میان گذاشتم.
این ماجرا به سال 84 مربوط می شود، در آن زمان قیمت سنسور
Original حدود یک میلیون تومان بود و قیمت سنسور کارکرده هم 500 هزار تومان، به مسئول خرید گفتم برایم یک سنسور کارکرده تهیه کن، مسئول خرید شرکت به من گفت: فقط سنسور کارکرده یک ایراد دارد و آن هم این است که قطعه فاقد گارانتی است و ممکن است سنسور خریده شده درست کار نکند و... به او گفتم پس یک سنسور نو سفارش بده.
همیشه وقتی قطعه سفارش می دادیم، حداقل 2 تا 3 ماه طول می کشید تا قطعه به دستمان برسد ولی این بار فقط بعد از یک هفته!!! قطعه تهیه شد. با مسئول خرید در مورد هزینه صحبت کردم، گفتم: هزینه اش چقدر شد؟ و او در مقابل چشمان خیره مانده ی من گفت: چیزی نشد!!؟
مسئول خرید ادامه داد: فردی که این قطعه را برایمان آورد به من گفته چون می خواهم با شرکت شما همکاری داشته باشم این سنسور را به عنوان اشانتیون به شما می دهم...
من هم وقتی حرفهای رضا رو شنیدم، همین حسی رو داشتم که الان شما عزیز خواننده داری!
به همین دلیل رو کردم به رضا و بهش گفتم: "رضا خدا خیلی دوستت داره!"
رضا گفت: آره، "خدا همه ی بنده هاشو دوست داره".



نویسنده : میثم » ساعت 6:26 عصر روز پنج شنبه 89 شهریور 4


باز آ
رمضان فرصتی دوباره است برای من و تو عزیز هم قبیله! فرصتی برای باز آمدن. روزگاری گذشت و ما به نامه ها و نشانه ها کم اعتنا بودیم و حال خداوند رحمان،خود نامه هایش را برایمان می خواند.رمضان ماه پیمودن صراط حق در آغوش خداست،آغوش او برایمان باز است پس بیا تا همنشین سنگدلان نباشیم و گوهر درون را بازشناسیم...
رمضان
"جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم،صد راه نشان دادم
یا نامه نمی‌خوانی یا راه نمی‌دانی
گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خوانم
ور راه نمی‌دانی در پنجه ی ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی"
شعر از مولوی

دانلود ترانه ی "باز آ" با صدای خانم شکیلا



نویسنده : میثم » ساعت 6:51 صبح روز یکشنبه 89 مرداد 31


همه از خداییم، به سوی خدا برویم...
"رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ

(آیه ی 8 سوره ی آل عمران)

پروردگارا پس از آنکه ما را هدایت کردى دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان
و از جانب خود رحمتى بر ما ارزانى دار که تو خود بخشایشگرى
رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَ أَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ
(آیه ی 109 سوره ی مومنون)
بارالها ما به تو ایمان آوردیم ، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما که تو بهترین مهربانان هستی

رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
 (آیه ی 10 سوره ی کهف)
بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیا ساز

رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
(آیه ی 250 سوره ی بقره)
پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست
کافران یاری فرما"
ربنا لا تزغ قلوبنا
دانلود مناجات "ربنا" با صدای اسناد شجریان
...
دانلود "ربنا" از محلی دیگر  یه جای دیگه برای  دانلود اثر دلنشین استاد شجریان



نویسنده : میثم » ساعت 6:46 عصر روز جمعه 89 مرداد 29


محمد نوری به دیار باقی شتافت.
استاد محمد نوری خواننده پیشکسوت، مرد هنر و اخلاق و چهره ماندگار کشور به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت و جامعه موسیقی و هنری کشور را در ماتم فرو برد.
محمد نوری که حدود یک سال درگیر بیماری سخت و بدخیم
 بود و برای چندمین بار در سه ماه گذشته در بیمارستان بستری شد ،دیشب دارفانی را وداع گفت.
محمد نوری از خوانندگان مطرح و پرمخاطب دهه چهل که از همان اوان پا روی دنیا گذاشت در دهه نهم زندگیش، دنیا را با صدای ماندگار خود تنها گذاشت
.
نوری در کنار تحصیل در رشته ادبیات زبان انگلیسی و رشته نمایش، آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد اساتید هنرستان عالی موسیقی "سیروس شهردار" و "فریدون فرزانه" و"مصطفی پورتراب" رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت.
 آواز کلاسیک را  نزد ئولین باغچه بان و فاخره صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تاثیر از استادانی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته به شیوه منحصر به فرد خود دست یافت. شیوه ای که به سختی می توان آن را در زیر شاخه ای از شاخه هایی چون پاپ، کلاسیک و... گنجاند
اجرای ترانه های مختلف محلی آذری ، گیلکی، شیرازی و... او همچون "جان مریم"، "شالیزار"،"واسونک"،"جمعه بازار" و... به لحاظ احساس و لهجه در نهایت زیبایی و استادی است.
نوری علی رغم تمامی این تواناییها و موقعیتهای هنری هیچگاه در پی مال اندوزی نرفت اما از سوی دیگر به لحاظ پایبندی به اخلاقیات و پرهیز از دروغ و فریب به جایگاه والایی در بین مخاطبان و در اجتماع دست یافت.
این چهره دوست داشتنی و متین چند سال پیش به عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
اینک این مرد هنر و اخلاق و این اسطوره موسیقی مردمی که صدا و طنین دلنشینش روح و روان هر شنونده ای را نوازش می کند دنیا را ترک و به دیار باقی شتافت.
روحش شاد و خاطرش گرامی

محمد نوری
دانلود ترانه ی "سفر برای وطن" با صدای استاد محمد نوری



نویسنده : میثم » ساعت 10:8 صبح روز یکشنبه 89 مرداد 10


ویلون زن
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض 45 دقیقه، شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد. یک دقیقه بعد، ویلون زن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی‌آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه‌اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد. چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت‌ سر تکیه داد، ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت و با عجله از صحنه دور شد.
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه ساله‌ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان او را با خود می ‌برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلون‌زن پرداخت، مادر محکم تر کشید و کودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون‌زن بود، بهمراه مادر براه افتاد. این صحنه، توسط چندین کودک دیگر نیز به همان ترتیب تکرار شد و والدین‌شان بلا استثنا برای بردن شان به زور متوسل شدند. در مدت 45 دقیقه‌ای که ویلون‌زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بی‌آنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلون‌زن شد. وقتیکه ویلون‌زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، و نه کسی او را شناخت.
هیچکس نمی‌دانست که این ویلون‌زن همان «جاشوا بل» یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است و نوازنده‌ی یکی از پیچیده‌ترین قطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه و نیم میلیون دلار می‌باشد. جاشوا بل دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تئاتر های شهر بوستون، برنامه‌ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش‌فروش شده بود و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.
این یک داستان حقیقی است. نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود و بخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الویت ‌های مردم بود.
جاشوا بل
نتیجه:
آیا ما در شرایط معمولی و ساعات نا‌مناسب، قادر به مشاهده و درک زیبایی هستیم؟ لحظه‌ای برای قدر‌دانی از آن توقف می‌کنیم؟ آیا نبوغ و شگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره می‌توانیم شناسایی کنیم؟ یکی از نتایج ممکن این آزمایش می تواند این باشد؛ اگر ما لحظه‌ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است، گوش فرا دهیم، چه چیز های دیگری را داریم از دست می دهیم؟



نویسنده : میثم » ساعت 11:51 صبح روز شنبه 89 مرداد 9

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ